• وبلاگ : قلب مطمئن
  • يادداشت : سوغات سفر عشق «3»
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کي

    دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي

    چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو

    بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا کي

    بشکن به سر زلفت اين بند گران از دل

    بر پاي دل مسکين اين بند گران تا کي

    دل بردن مشتاقان از غيبت خود تا چند

    خون خوردن و خاموشي زين دلشدگان تا کي

    گر عاشق دلـداري گر سوخته ياري

    بي نام و نشان مي رو زين نام و نشان تا کي

    سلام عزيز دل

    آمدم براي تشكر و مي‏ترسم كه تاب خواندن نياورم. هنوز نخوانده‏ام. از بي‏جنبه‏گي خودم خبر دارم

    فرصت بده تا جمله جمله بخوانم.

    بر مشامم مي‏رسد هر لحظه بوي كربلا.....

    اين الطالب بدم المقتول بكربلا........

    منتظر عكسها هم هستيم

    يا حق

    ... ترسم نماز صوفي با صحبت خيالت / باطل بود كه صورت بر قبله مي نگاري ...

    يا ناصر دين الله

    سلام

    مي خواستم از اين پست به بعد را با همراهي تصاويرش بنويسم!اما نشد انشاءالله در اولين فرصت عكس ها را همراهش ميكنم...اگرچه من كه عكاس نبودم!