فقط سلام ميکني و مي خواني اش با هر آنچه که ميداني... و نمي داني بعد از سلام چه بگويي... بغضت امان فکر کردن نميدهد که بخواهي چيزي بگويي...
دلم تنگه قلب مطمئنم دلم خيلي تنگه و اين خاطره ها منو مي بره به جاهايي كه اشك رو مهمون دلم مي كنه. بنويس بازم بنويس تا دلم اطميناني كه ازش دم مي زني رو درك كنه.
ان للمتقين مفازا
(چقدر دلم برا شنيدنش لك زده بود)