سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  قلب مطمئن
شگفتا خلافت از راه همصحبتى به دست آید . [ و شعرى از او در این باره روایت شده است : ] اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتى چه شورایى بود که رأى دهندگان در آنجا نبودند . و اگر از راه خویشاوندى بر مدعیّان حجّت آوردى ، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
106819
بازدیدهای امروز وبلاگ
12
بازدیدهای دیروز وبلاگ
2
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
قلب مطمئن
لوگوی وبلاگ
قلب مطمئن
بایگانی
فروردین 85
خرداد85
اسفند 84
سفرنامه
سایه گل
داغ عشق
پاییز 1385
تابستان 1385
اوقات شرعی
لینک دوستان

تا..............شقایق
آرام سرزمین ذهن من...
قصه گو
روزهای عاشقی
هفت شهر عشق
طلبه ای از نسل سوم
جنون
نحن اقرب الیه من حبل الورید
استشهادی
راوی
نان و نمک
یادداشت های پراکنده یک مجاهد فی سبیل الله
عطش
فیروزه
سکوت قصه گو
اسکای
دادگر

لوگوی دوستان












موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   قلب مطمئن  

عنوان متن مسجدی در همین نزدیکی... پنج شنبه 85 مهر 13  ساعت 2:23 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم انه هو خیرُناصرٍ ومَُعین

 

قصد نداشتم ماه رمضان چیزی بنویسم در واقع حرفی نداشتم برای گفتن؛اما در همین 10 روزی که گذشت مسائل مختلفی پیش آمد که وادار م کرد برای اینکه چند خطی اینجا به خودم تذکر بدهم تا...

 

روز آخر ماه شعبان که البته "یوم الشک" بود،سر ظهر منزل بودم برای همین فکر کردم حالا که این توفیق نصیبم شده که صدای اذان مسجد محل رو بشنوم ،چقدر خوبه که برای فریضه اول وقت برم مسجد به خصوص که نماز به جماعت هم خونده می شد؛

...وارد مسجد که شدم  به شَک افتادم که نکنه امروز "جمعه "  است؟!آخه هیچ کس تو مسجد نبود!اما مسجد حسابی تمیز و مرتب بود و هنوز بوی تمیزی و مواد شوینده از فرش ها ساتع می شد...

چند دقیقه ای مبهوت مونده بودم که حاج آقای امام جماعت مسجد هم وارد مسجد شدند؛و بعد چند تا جوون دیگه که هر کدوم بدون توجه به تشکیل صف نماز جماعت در گوشه ای ایستادند .

خیلی ناراحت شدم!آخه این مسجد این همه همسایه و بچه محلِ نماز خون داره اما...

صدای اعتراض حاج آقا هم بلند شد:" ماه رمضان باید مردم با انرژی و پر شور در مساجد حاضر شوند،مساجد را پر کنند ...این که نمیشود!چقدر ثواب را از دست میدهند و...چرا مسجد را خالی میگذارید و...."

چند دقیقه ای که گذشت آن چند نفر دیگر هم به سبب عجله ای که داشتند مشغول به اقامه فرادای نماز شدند و این شد که کلاً 4-5 نفر ماندیم برای نماز جماعت!

...

چند روز قبل باز هم موقع اذان ظهر منزل بودم و توفیقی حاصل شد که برای نماز جماعت بروم مسجد محل...

باور کردنی نبود!این خیل عظیم!بدون اغراق بگویم بیش از صد نفر برای نماز در مسجد حاضر بودند...

 چیزی که ذهنم را مشغول کرده،تفاوت یک روز مانده به ماه مبارک و ایام ماه رمضان است؛

اگر محل سکونت یا کار ما در همسایگی مسجد باشد و اکثر اوقات فرصت شرکت در نماز جماعت را هم داشته باشیم،آیا این حق مسجد بر ما نیست که موقع نماز خود را به مسجد برسانیم و نماز خود را در خانه خدا که چند دقیقه با ما فاصله دارد،اقامه کنیم؟؟؟(عبادت جمعی و اجر و ثواب ش به کنار صرفاً سجدگاه  این حق را بر ما ندارد؟)

راستَش از گفتن این حرف ها نه این که منظورم این باشد که خود من خیلی اهل مسجد و عبادت و..باشم؛نه!اگر آن اتفاق سالهای قبل پیش نمی آمد که در آن اردوی دانشجویی تمام فرصت بازدید ،صرف غذا  و تفریح و حتی  استراحت را بگذاریم که فقط نماز های مان قضا نشود!آن هم به جُرم اینکه در آن جمع 70 نفری دانشجویان دختر و پسر ، جزو اقلیت 10 نفری نماز خوان ها بودیم!!!و طبیعتاً این ما بودیم که باید خود را با برنامه جمع هماهنگ میکردیم نه اینکه برنامه سفر اردوی دانشگاه مملکت اسلامی را بگذارند که برای اقامه نماز هم جایی داشته باشد!

القصه از آن سفر هیچ نفهمیدم الا پیگیری برای یافتن مکان و زمان ادای نماز!...تا روز های آخر!هنگام ظهر بود که رسیدیم مسجد جامع یزد...بچه ها که مشغول بازدید و گرفتن عکس های دسته جمعی و...بودند،ما رفتیم سراغ محراب اصلی مسجد...همان که می گویند دریچه ای است که فضای ذهنی قداست را به عینیت آن می رساند...

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید                 معشوق همین جاست بیایید بیایید!

 

معماری اسلامی! همه -اش همین جا بود!

جای تان خالی!!!هنوز هم گاهی دلم برای آن نماز تنگ می شود...

به شکرانه آن نعمت که در آن روز در برابر م نهاده شد،بعد از آن سفر هر کجا که باشم و صدای اذان مسجدی به گوشم برسد،سعی میکنم خود را برای اقامه نماز برسانم آنجا...

برای شکرگزاری است...شکر نعمت نماز اول وقت در خانه خدا!نعمت بزرگی است که اگر نا شکری کنی نعمت از کفت برون شود و تو می مانی و استیصال لحظه های ...

خدای من!دیگر مگذار تا نا شکری ام برای نادیده گرفتن مسجدی که کمتر از 40 منزل تا خانه ام فاصله دارد باعث شود باز گردم به آن روز ها...

انشاءالله که حق مساجد محله تان را به خوبی به جا بیاورید ؛ماه رمضان و غیره ندارد که!

 

نمیدانم چرا گفته آن عزیزی که با " قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار "از بین ما سفر کرد در ذهنم پررنگ میشود:" مساجد سنگر است،سنگرها را پر کنید."

 پ.ن:این نوشته بهانه ای شد برای اینکه راجع به اون سفر هم درد ودلی کرده باشم!فکر کنم فردا از کمیته احضار بشم!!!

 

التماس دعا

درپناه حق

 


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ای قوم به حج رفته.....
گم شد...
السلام علی...
اللهم اجعل یقین فی قلبی...
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ