سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  قلب مطمئن
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
108859
بازدیدهای امروز وبلاگ
26
بازدیدهای دیروز وبلاگ
6
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
قلب مطمئن
لوگوی وبلاگ
قلب مطمئن
بایگانی
فروردین 85
خرداد85
اسفند 84
سفرنامه
سایه گل
داغ عشق
پاییز 1385
تابستان 1385
اوقات شرعی
لینک دوستان

تا..............شقایق
آرام سرزمین ذهن من...
قصه گو
روزهای عاشقی
هفت شهر عشق
طلبه ای از نسل سوم
جنون
نحن اقرب الیه من حبل الورید
استشهادی
راوی
نان و نمک
یادداشت های پراکنده یک مجاهد فی سبیل الله
عطش
فیروزه
سکوت قصه گو
اسکای
دادگر

لوگوی دوستان












موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   قلب مطمئن  

عنوان متن 10 روز دوشنبه 85 آبان 8  ساعت 1:16 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم انه هو خیر ناصر و معین

 

از آخرین باری که قرار بود اما نشد که متن جدید بنویسم اینجا یه هفته و خورده ای گذشته!

توی این مدت:

1-آمد گه وصل و لقاء از آسمان آمد ندا: "کای مهرویان"الصلوه " بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما

عید فطر و رضایت پروردگار نوش جان تان باد...

2-نایب الزیاره همه دوستان بودم در مشهد الرضا(ع)،برای همه کامنت گذار ها و اد لیست و لینک شده ها و...دعا کردم ؛

3-فکر کنم شنبه شب گذشته بود که افطار رو همراه دوستان مهمان ساختمان کوثر ریاست جمهوری بودیم برای همون جلسه معروف مشاوران وبلاگ نویس رئیس جمهوری...!

همه زیر و بم اون جلسه رو هم دوستان گفتن؛من هم چند کلمه مختصر!!!می نویسم...

   یادمه سر کلاس بحث بیان گرافیکی که به تفاوت فونت های نوشتاری و کاربرد اونها رسید،استاد از من پرسید:به نظر شما برای تاثیر گذاری و مفید بودن تابلوی راهنمایی توی جاده مثل اخطار "پیچ خطرناک " چه تمهیدی باید به کار برده بشه؟

جواب مورد نظر استاد:الگوی حروف شکسته نستعلیق برای این منظور مناسب نبوده و باید از اندازه و رنگ مناسب فونت های واضح و خوانا مثل "ترافیک" استفاده بشه.

جواب من:استفاده از نظر کارشناسی1- مهندس ترافیک جهت شناسایی نقاط حساس و حادثه خیز جاده2-روانشناس جهت انتخاب نحوه بیان:پند و موعظه،آمرانه دستوری یا...3-کارشناس ادبی برای ایجاز کلام و جمله صحیح از لحاظ هماهنگی با ادبیات کشور4-کارشناس گرافیک برای ارائه نظر در مورد انتخاب رنگ و اندازه مناسب تابلو.

کار باید اصولی انجام بشه!!!    

حالا هم مسئله همون مسئله است فقط به جای تابلوی راهنمایی  شده:مشاوران جوان رئیس جمهور!

اول ریاست جمهوری باید با مشاورت مشاورین خوب!یه راه حل درست ارائه بده جهت نحوه دعوت کردن و پیدا کردن اون عزیزانی که از توشون یه عده مشاور خوب هم در می آد؛نه اینکه یه طوری باشه که "من"هم که هیچی از سیاست و مملکت داری و مسائل اجتماعی و خوب و بد و...سر در نمی آرم،پاشم برم اونجا! حالا بماند که نقاد خوبی هستم اما در واقع تو کار خودم هم موندم چه برسه به...

2-بعد باید مشورت بگیره در جهت اینکه اول نماز باید خونده بشه یا افطار!آخه اصولا قبلنا تو مهمونی های اینطوری، اول نماز جماعت بود بعدش افطار بعد هم سخنرانی یا اینکه سخنرانی و برنامه های تدارک دیده شده قبل از افطار و اذان قرار میگرفتند،اما اونشب ما داشتیم چند تا جای باقی مونده صف اول جماعت رو به هم تعارف میکردیم که...گفتن بفرمایید بالا؛افطار!

3- بعد  یه گروه مشاور باید راهنمایی میدادن در جهت اینکه غذا و نحوه سرو اون چه طوری باشه!آخه توی مگه شام و افطار رو با هم میدن اون هم توی اون فرصت کم؟؟؟سوپ توی کاسه فلزی و شکر بدون قاشق؟البته خوب در یه جمع ساده و دوستانه همه این ها ممکنه اما نه وقتی توی سلف ساختمون کوثر باشه که!

تازه در نظر داشته باشید از اونجایی که هنوز چند دقیقه هم نبود که خیلی ها برای اولین بار با هم رودر رو شده بودن یا حتی برای اون یکی ها هم...کلی حرف نگفته بود که باید وسط افطاری گفته میشد!!!

البته خداخیرشون بده!اینکه سالن غذاخوری توسط پارتیشن قسمت خواهران و برادارانش جدا بود!آخه یادمه توی یکی از دولت های قبلی یه بارکه چند تایی جوون مثبت رو تحویل گرفته و دعوت کرده بودند،موقع صرف غذا که فکر کنم ناهار بود،یه سفره روی زمین پهن شد بس طولانی...که یکطرف خواهران و روبروی اونها برادران نشستند؛آقای رئیس جمهور هم  اون بالای سفره.

4-مشورت بعدی درباره این باشه که اصلا مدعوین وب نگارن یا چت نگار؟؟؟آخه اینطوری کلی از حرف های از پشت مسنجر دررفته دوستان مونده بود برای این جلسه.خوب باید یه وقتی هم برای این موضوع اختصاص داده می شد!که نبود.

5- مشورت با یه برنامه ریز خوب!اینکه توی یه مهمونی افطار برای نماز جماعت هم باید فکری کرد!

6-مشورت با یه مشاور خوب در باره اینکه اگه قرار باشه یه جمعی با این مشخصات رو به پای یه گفتگوی صمیمی  ببریم چه مکانی براشون مناسب هست؟

آخه شما بگید وسط نماز خونه!اون هم بعد از افطار و وقتی سخنران اصلی روی زمین نشسته و اون آخر کلاسی ها لواشک بین هم تقسیم میکردند...

و تازه اضافه کنید به انضمام بوی جوراب!که بنده رو مجبور میکرد هر 10 دقیقه یکبار جهت تنفس! به فضای باز مراجعه کنم .

اگر هم که نمی خواستن ما رو توی سالن های کنفرانسشون راه بدن ،فکر کنم همون سلف جای بهتری از نمازخونه بود.

7-یه تعمیرکار!بله!مشاوره یک تعمیرکار برای راه اندازی و تعمیر سیستم احتمالا گرانقیمت هواسازِنصب شده  در ساختمون!که در وهله اول کار نمیکرد و بعد هم اونقدر آلودگی صوتی ایجاد کرد که...خلاصه کلی گرما تحمل کردیم.بعد هم که من میرفتم بیرون تو محوطه باز و...آنچنان سرمایی خوردم که هنوز هم صدا ندارمL

8-احتمالا همون مشاور برنامه ریز اون شب میتونست بگه که برای یک جمع جوان و فعال و شاداب که آشنایی اینچنینی نیز با یکدیگر دارند بعد از افطار ساعت مناسبی برای این گفتگو نخواهد بود!

احتمالا این جوانان خواهان آشنا شدن بیشتر با یکد یگر به شیوه مسنجری در محیط واقعی خواهند بود تا در یک جلسه گفت و گوی یه خورده رسمی!

و دیگه حال و حوصله نمیمونه برای این جلسه پرسش و پاسخ!اون هم روی زمین نماز خونه!

9-شاید بد نبود اگه به این قسمت قضیه هم توجه میشد که:چه تضمینی وجود داره که مهمانان آنشب خیلی جدی ماجرا رو دنبال کنن؟البته خوب چون بیشتر منظور آشنایی با طرح بود میشه از این چشم پوشی کرد. J

10-و یه مشاور آشنا به وبلاگ و وبلاگ نویسی!کسی که خودش اینکاره باشه!میتونست در جهت یه برنامه مفید تر و جا افتاده تر به هیئت برگزار کننده راهنمایی های خوبی ارائه بده.

 

 البته ناگفته نمونه که:

به نظر من این برنامه یه چیزی شبیه به همون سیستم 137 شهرداریه!ببینین؛ شهرداری میخواد خدمت کنه،و مشکلات شهری رو از بین ببره در این راستا از اونجائی که قدرت کنترل نقطه به نقطه و لحظه به لحظه شهر رو نداره یا...از مردم میخواد که اگر مشکلی در سیستم شهر میبینن که به حیطه وظایف شهرداری مربوطه و  از دید شهرداری جا مونده،با این شماره تلفن به شهرداری اطلاع بدن تا در اسرع وقت شهرداری ِخدمت رسان به رفع اون نقص یا اشکال اقدام کنه.اینطوری هم شهرداری از مردمِ مشاور؛ راضی هم شهروندان از شهرداری راضی!

(البته بنده تا به حال دوبار تماس گرفته ام یکبار گفته اند با اداره برق تماس بگیرید و بار دیگر اینکه راه افتادن آب در کوچه ما ربطش به آبفا است نه شهرداری!

که مشخصا در هر دو وضعیت من نتونستم محدوده فعالیت های خدمات رسانی شهرداری رو درک کنم!عجب شهروند کند ذهنی هستم ها!)

حالا؛ اگه یه جوون خوش ذوق وبلاگ نویس یه پیشنهاد خوب درباره راه حل یه مشکل اداری مملکتی به ذهنش رسید چه خوبه که از طریق همین وبلاگش اون رو به ریاست جمهوری ارائه بده!یا حتی نقد یه مسئله هرچند کوچک!

این ها چیزی است که این روزها هر کدام از ما زیاد بر زبان می آوریم...از توی صف نان گرفته تا توی تاکسی و صحبت های دوستانه و مهمانی ها و...

چقدر خوبه که این امکان به ما داده شده تا همین حرف ها رو توی وبلاگ هامون بگیم با این تضمین که یک گروه توی ریاست جمهوری تشکیل شده که این صحبت ها رو با دید کارشناسانه مورد بررسی قرار میده و ازشون استقبال میکنه.

فرصت خوبیه،قدر بدونیم و استفاده کنیم...

همیشگی نیست ها!نه نگاه تیز بین و نقادانه و اصلاح جویانه ما به کشور نه این احترام و باور پذیری ریاست جمهوری به ما!

هردوشون با گذشت زمان تغییر میکنن و تضمینی هم وجود نداره که بهتر و مفید تر بشن،همین الان !بهترین موقعیته.

...

در پناه حق

 

 

 

 

 

 


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ای قوم به حج رفته.....
گم شد...
السلام علی...
اللهم اجعل یقین فی قلبی...
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ